۸ بهمن ۱۳۸۷، ۱۱:۲۶

گفتگوی ویژه مهر با حبیبی/

اعتماد به نفس ملی در دانشگاه جا افتاد / بررسی آموزش عالی بعد از انقلاب

اعتماد به نفس ملی در دانشگاه جا افتاد / بررسی آموزش عالی بعد از انقلاب

نجفقلی حبیبی در گفتگوی مشروح با خبرگزاری مهر فرازها و فرودها، ناگفته ها یا فراموش شده هایی از سه دهه آموزش عالی پس از پیروزی انقلاب را بازگو می کند و البته در میانه کلام چند بار اشاره می کند: "نمی دانم آیا مصلحت است که اینها را بگویم ..."؟!

دکتر نجفقلی حبیبی استاد گروه فلسفه اسلامی دانشگاه تهران که از آغاز انقلاب اسلامی در جریان تطور آموزش عالی بوده و سالها پس از پیروزی انقلاب مسئولیتهایی نظیر ریاست دانشگاههای الزهرا (س)، تربیت مدرس و علامه طباطبایی، ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و راه اندازی دانشکده علوم قضایی را در کارنامه مدیریتی خود در آموزش عالی دارد ،هم اکنون مدیر گروه فلسفه اسلامی دانشگاه تهران و مسئول دبیرخانه تشکلهای اساتید دانشگاهها است. در آستانه سی امین سالگرد پیروزی انقلاب درباره پرونده آموزش عالی با وی به گفتگو نشستیم.

نجفقلی حبیبی در ابتدای گفتگو با خبرنگار دانشگاهی مهر گفت: سه دهه انقلاب را با همه سختی ها اما به لطف خدا پشت سر گذاشتیم.  انقلاب بزرگ و پرشکوهی بود البته حال سه دهه را گذارانده ایم و بسیاری از بنیانها را نیز مستحکم کرده ایم. دانشگاهها از آنجا که حداقل از دو حیث تربیت نیروی انسانی کارآمد و توسعه علم و ایجاد ظرفیت علمی و کارشناسی برای اداره کشور دارای نقشی اساسی هستند بنابراین پرداختن به سه دهه تلاش و مسائل دانشگاهها خیلی مهم است.

وی به دیدارهای گروههای مختلف مردمی با امام خمینی (ره) از همان زمانی که امام به تازگی از پاریس بازگشته بودند و در مدرسه رفاه مستقر بودند و هنوز دولت جدید انقلاب هم شکل نگرفته بود، اشاره کرد و گفت: امام راحل در دیدار با این گروهها مسئله تربیت انسانی را یادآور می شدند. بعدها نیز امام راجع به مسائل دانشگاهها خیلی صحبت کردند و تاکید می کردند که دانشگاهی می خواهیم که انسان تربیت کند، منفی اش هم این طور می گفتند که دانشگاهی نمی خواهیم که مثل شریف امامی تربیت کند. بنابراین توجه امام به مسئله دانشگاهها خیلی توجه مهمی بود.

*خبرگزاری مهر: پس از انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشت از جمله اینکه داستان شلوغیها و گروهکها جمع و جور شد. وجود گروهکها چقدر می تواند یک عامل در تدارک انقلاب فرهنگی به حساب آید؟

- نجفقلی حبیبی : به هر حال قرار بود فعالیت دانشگاهها صحیح انجام شود. متاسفانه به بحران هایی برخورد کردیم که جریانهای مخالف هر انقلابی برای آن انقلاب بوجود می آورد. به هر حال دانشگاهها را به عرصه هایی عجیب و غریب کشاندند. این یک مسئله بود اما مسئله اصلی انقلاب فرهنگی این نبود. گرچه یک عده ای آن را اصل می کنند.

مسئله اساسی که منجر به انقلاب فرهنگی شد این بود که تصور می شد نحوه تربیت و تلقی موجود از دانشگاه در ایران برآمده از یک انقطاع فرهنگی است زیرا سابقه علمی ما آرام آرام به دانشگاه نرسیده بود. یعنی زمانی که دانشگاه به ایران آمد این طور نبود که حوزه های علمیه آرام آرام موضوعات و روشهایشان را عوض کنند بلکه سبک غربی وارد کشور شد. بنابراین یک کشوری که انقلاب کرده بود، نمی توانست با آن سبک و سیاق دانشگاهها بخصوص در حوزه علوم انسانی پیش برود زیرا بالاخره می خواست به یک آرمانهای بزرگی دسترسی پیدا کند و مورد طرح باشد.

بالاخره انقلاب فرهنگی اتفاق افتاد. شیوه هایش هم به هر حال دیدگاههایی داشت. البته هر حرکت انقلابی خسارتهایی دارد اما منفعت هایی دارد که آن منفعتهای بزرگتر ایجاب می کند که خسارتهای کوچکتر تحمل شود. در اینجا نیز چنین وضعی پیش آمد.

* یکی از بخشهایی که در انقلاب فرهنگی در دانشگاهها بوجود آمد شورای عالی برنامه ریزی زیر نظر ستاد انقلاب فرهنگی بود و شروع به تنظیم برنامه های درسی کرد. سهم شورای عالی برنامه ریزی را در تحقق دانشگاه مدنظر انقلاب تا چه حد می بینید؟  

- تشکیل شورای عالی برنامه ریزی ضرورت داشت زیرا در دانشگاه یا دانشکده و حتی در یک گروه آموزشی وقتی فارغ التحصیلان یک کشور غلبه داشتند، برنامه های آموزشی آن کشور بر فضای دانشگاه مسلط می شد. در نتیجه دانشگاهها یک مرکز آزمایشگاهی عجیب و غریب برای برنامه های درسی انواع کشورهای مختلف اروپایی شده بودند. یعنی اگر بیشتر استادان یک گروه آموزشی از انگلیس آمده بودند، برنامه مرسوم در انگلیس را ترجیح می دادند! اگر از فرانسه یا آمریکا آمده بودند برنامه مرسوم در آن کشورها را ترجیح می دادند و ...

انقلاب فرهنگی برای این آشفتگی برنامه های درسی و اینکه هر دانشگاهی برای خودش یک جور رفتار می کرد، تدبیری انجام داد و شورای عالی برنامه ریزی با کمک اساتید دانشگاهها بوجود آمد. برنامه های درسی را تنظیم کردند و با تصویب برنامه ها امکان یکدست شدن برنامه های درسی در همه دانشگاههای کشور فراهم شد. این خیلی ارزش داشت زیرا هر چند که برخی در همان زمان مخالف این برنامه ریزیها بودند - البته هنوز هم هستند - اما ارزشش این بود که اولا برنامه را ما خودمان با استفاده از دانش بشری و همه تجربه های دنیا نوشته بودیم و محصول اعتماد به نفس نیروهای انقلاب بود که خودشان برای خود برنامه می نوشتند و تعیین می کردند چه درسهایی و چند ساعت باید برای یک رشته برنامه ریزی شود.

* تربیت عضو هیئت علمی برای دانشگاهها یکی از مسائل اساسی بوده است. فراز و فرودهای تربیت استاد پس از انقلاب اسلامی چه بود؟

یک انقلاب تک در دنیا آمده بود که برای خود حرفی تک می زد و همه نیز با آن بد بودند و دانش و تکنولوژی به آن نمی دادند بنابراین کشور باید جایی راه اندازی می کرد تا تلاش کند که دوره های دکتری را ایجاد کند. یکی از راههای تربیت استاد پیگیری این موضوع از طریق دانشگاه تربیت مدرس بود

- مفصل است. در یک سطح تعدادی از استادان که به دلایلی درگیر نظام غرب شده یا تفکرشان آن طور بود، بالاخره یک طوری از صحنه دانشگاهها خارج شدند و خیلی از آنها به خارج رفتند، خودشان را بازنشسته کرده یا دولت مجبور شد برخی از آنها را بازنشسته کند. بالاخره یک طوری خسارتی به صورت قهری از نظر علمی به دانشگاهها  وارد شد که هیچ چاره ای هم نبود زیرا آنها نمی توانستند با این ظرفیت کار کنند.

به هر حال وقتی می خواهیم استادان و دانشگاههایی بر مبنای انقلاب اسلامی داشته باشیم و وقتی می خواستیم علم را به معنای واقعی به دانشگاه بیاوریم باید الزاماتی نیز رعایت می شد. البته خیلی از استادان هم ماندند و اتفاقا خیلی خوشحال شدند که می خواهند روی پای خود بایستند و برای خود و مملکتشان کار کنند بنابراین تربیت استاد در یکی از برنامه های اولویتی ستاد انقلاب فرهنگی قرار گرفت و از چند طریق شروع شد.

یک انقلاب تک در دنیا آمده بود که برای خود حرفی تک می زد و همه نیز با آن بد بودند و دانش و تکنولوژی به آن نمی دادند بنابراین کشور باید جایی راه اندازی می کرد تا تلاش کند که دوره های دکتری را ایجاد کند. یکی از راههای تربیت استاد پیگیری این موضوع از طریق دانشگاه تربیت مدرس بود.

*درباره تاریخچه راه اندازی برخی رشته های دکتری در کشور و روند راه اندازی و توسعه تحصیلات تکمیلی بخصوص در حوزه علوم انسانی در دانشگاههای کشور توضیح دهید.  

- به سرعت دوره های دکتری در کشور راه اندازی شد و یک استقلال علمی بوجود آمد. امام خمینی (ره) باور و اعتماد مردم و جوانان را خیلی خوب بالا بردند، چقدر جوانانی بودند که اروپا و آمریکا را رها کردند و به ایران بازگشتند، دکتری گرفته بودند و در آنجا کارهای خوب داشتند اما رها کردند و به ایران آمدند. برخی از آنها که هنوز درسشان ناتمام مانده بود، رها کردند و به ایران آمدند یعنی اقبالی پیرو این اعتماد به نفس حاصل شده بود که می خواستند کشورشان را بسازند.

راه اندازی تحصیلات تکمیلی در حوزه های علوم انسانی نیز آغاز شد ولی مشکلات خاص خود را داشت. دکتری اقتصاد راه اندازی شده بود اما دانشجویان می خواستند اقتصاد اسلامی هم بخوانند. حال استادان اقتصاد همین اقتصاد مرسوم دنیا را درس می دادند اما دانشجویان اصرار داشتند که اقتصاد اسلامی بخوانند. در روانشناسی (علم النفس) دانشجویان می گفتند علم النفس اسلامی نیز می خواهیم. پس از بررسیها تصمیم گرفتیم از اساتید حوزه و علما هم دعوت کنیم. تصور ما این بود که استاد اقتصاد یا روانشناسی دانشگاه حرفش را می زند و علمای حوزه هم حرفشان را می زنند، آنگاه این بچه های مذهبی وقتی هر دو را می شنوند، چون فهم مذهبی بالایی دارند، می توانند آنها را با هم تلفیق کنند.

تصور بر این بود که اگر دو سه دوره از این افراد تربیت کنیم، آنها خود استاد دانشگاه می شوند و به تدریج به نظریه هایی درباره اقتصاد اسلامی می رسیم. فکر می کردیم در این شیوه موفق می شویم اما مشاهده کردیم که در همان دوره اول دچار مشکل شدیم زیرا برخی آقایان حوزه های علمیه که اصلا نیامدند و برخی هم که آمدند سه چهار جلسه بیشتر نیامدند و بعدها  عذرخواهی کردند.

اگر فضای انقلاب فرهنگی با همان قوت پیش می رفت قطعا خیلی بیشتر می توانستیم در حوزه علوم انسانی روی پای خودمان بایستیم. به هر حال قبول داریم که علوم انسانی هم بالتبع علوم دیگر قواعد علمی دارند. این طور نیست که ما تمام آنچه در غرب است را دور بریزیم اما از طرفی هم مسائل ما واقعا فرق می کند، مسائل ما مسائل خودمان است. مردم، افکار و ادبیات و همه چیزمان متفاوت است و بنابراین علوم انسانی مان نیز باید خود را با ویژگیها و شرایط بومی مان همراه کند لذا علوم انسانی ما واقعا در حال رشد است و نباید این قدر توی سرش بزنیم. وقتی برخی دوستان انتقادهای تند مطرح می کنند، من بعضا طاقت نمی آورم و می گویم این جوانه ای که شروع به رشد کرده را نباید کوبید. ما روی پای خودمان ایستاده ایم و داریم حرکت می کنیم و نباید این قدر بدبین باشیم که علوم انسانی ما همچنان وابسته است.

در یک جمع بندی لازم است اشاره شود که بعد از انقلاب بعضی رشته ها شکست خورد زیرا دیگر بعضی استادان شاخص فوت کرده بودند، بازنشسته شده بودند یا از کشور رفته بودند و اصلا تصور اینکه دیگر بشود دوره های دکتری آن رشته ها را راه اندازی کرد تصور سختی بود ولی بالاخره راه افتاد. البته تربیت مدرس نقش قابل توجهی در راه اندازی دوره های دکتری داشت و گروهی در دانشگاه تربیت مدرس برای راه اندازی دوره های دکتری راه اندازی شد که خیلی هم کار کرد.

*از دانشگاه تربیت مدرس فرمودید. تربیت مدرس مولود انقلاب در حوزه آموزش عالی است اما شنیده می شود که چند ماه پس از تاسیس تربیت مدرس تحت عنوان "مدرسه تربیت مدرس" اراده ای برای ادامه فعالیت آن وجود نداشته است. خوب تاریخ آموزش عالی نشان می دهد که در سال سالهای اولیه دهه 60 با حکم دکتر محمد علی نجفی وزیر علوم وقت به ریاست تربیت مدرس منصوب شدید و فعالیت آنجا ادامه یافت. جریان انحلال تربیت مدرس چه بود؟

- بله. اراده ای در پی منحل شدن تربیت مدرس بود. دکتر سنائی استاد دانشگاه علم و صنعت قبل از بنده در آنجا مسئولیت داشت. حدود 110 دانشجو پذیرفته بودند و کنکورشان هم هنوز برگزار نشده بود چون آنجا این شیوه را گذاشته بودند که اول گزینش کنند. کسانی تصور می کردند که تربیت مدرس اصلا بی خود راه اندازی شده است. دکتر محمد علی نجفی آن زمان وزیر علوم بود و از بنده که در آن موقع رئیس دانشگاه الزهرا (س) بودم درخواست شد که به تربیت مدرس بروم.

دکتر نجفی گفتند بنده به تربیت مدرس بروم و بررسی کنم که اگر امکان اداره آنجا وجود دارد، خوب ادامه دهیم اما در صورتی هم که نمی شود، تربیت مدرس را منحل کنیم. البته خدمت دکتر نجفی گفتم که به این نیت به تربیت مدرس می روم که بشود آنجا را رو به جلو برد و خواستار کمک شدم.

تربیت مدرس یک هیئت امنا در سطح خیلی عالی داشت و شاید بعد از انقلاب اولین دانشگاهی بود که رئیس جمهور رئیس هیئت امنایش بود و نخست وزیر و معاونش و چند نفر دیگری عضو هیئت امنا بودند. تربیت مدرس در آن فضا خیلی مهم بود و آقایان به آن توجه داشتند.

*بحث انحلال دانشگاه تربیت مدرس یک بار هم مطرح شده است. این را تایید می کنید؟

- بله.

*چه کسانی بحث انحلال تربیت مدرس را مطرح می کردند؟

- نمی توانم بگویم . آن موقع خیلی فشرده خدمت امام در جماران رسیدیم. سه نفر بودیم، بنده به عنوان رئیس، یک استاد و یکی از دانشجویان. دکتر عباسی مسئول رشته فیزیک دانشگاه و میرفضل الله موسوی دانشجوی شیمی به طور خصوصی خدمت حضرت امام رسیدیم. گمان می کنم نزدیک 45 دقیقه شده بود. در آنجا یکی از جملاتی که گفتم این بود که ما فکر می کنیم اینجا (تربیت مدرس) خیلی مهم است.

امام خمینی (ره) فرمودند که این مطالب را طی نامه ای بنویسید. سوال کردند که چه کسانی می خواهند اینجا منحل شود؟ واقعیت این بود که پاسخ را تقریبا می دانستم ولی در محضر حضرت امام یک دفعه به ذهنم رسید که حریم امام بزرگتر از این است که حال من بخواهم پشت سر کسی حرف بزنم. آنگاه در پاسخ به حضرت امام این به زبانم جاری شد که یک جریان فکری است. امام نیز موردی مطرح نکردند، فقط دعا کردند که خدا توفیقتان دهد. حقیقتا آن دعا خیلی برایم مهم بود.

امام راحل دستور دادند و تربیت مدرس سر جایش ماند. بعدها یکی از مقامات گلایه کرده بود که فلانی نزد امام رفته و از بنده گلایه کرده! اما به خدا من اصلا گلایه نکردم. من فقط این موضوع به نظرم آمد که حریم امام بزرگتر از این است که بخواهم از اشخاص نام ببرم. واقعا شخص هم نبود بلکه یک جریان فکری در پی انحلال تربیت مدرس بود.

*در اوایل انقلاب وضعیت اختیارات دانشگاهها با توجه به شرایط آن زمان چطور بود وبه تدریج طی سه دهه چه تغییری در روند افزایش اختیارات دانشگاهها ایجاد شد؟

- کلیه اختیارات از دانشگاهها گرفته شد و بر طبق مقررات نظام آموزش عالی مواردی نظیر گزینش، برنامه ریزی درسی، جذب استاد و … در وزارت علوم یا ستاد انقلاب فرهنگی متمرکز شدند. به تدریج بنا شد اختیاراتی که از مدیریت دانشگاهها گرفته شده بود به خود دانشگاهها واگذار شود. البته گلایه دارم که در دولت نهم دوباره وضعیت دانشگاهها در بعضی بخشها به همان روند متمرکز بازگشته که اصلا خوب نیست. این یک مقدار استادها را دلگیر می کند بنابراین یک راههایی باید اندیشیده شوند تا استادان دلگرم شوند و احساس کنند در کشور موثر و مفید هستند.

*مصادیقی از گرایش دولت بر تمرکزگرایی در آموزش عالی را عنوان می کنید؟ 

- گزینش استاد. به عنوان مثال پرونده یک استاد که این همه کار کرده را دوباره بیرون می کشند و سخت گیریهای خاص اعمال می کنند یا در گزینش اعضای هیئت علمی به صورت خیلی متمرکز عمل می شود یعنی بیش از آنکه خود دانشگاه نقش داشته باشد سیستمهای متمرکز دیگری نقش بازی می کنند. البته همیشه یک تایید کلی از سوی وزارت علوم انجام می شده اما پیشتر خیلی از کارهای مربوط به جذب عضو هیئت علمی توسط خود دانشگاه انجام می شد.برنامه ریزی درسی هم تا حدود زیادی مشمول همین نگاه شده است.

*بالاخره جایگاه وزنی آموزش عالی در میان دستاوردهای انقلاب کجاست؟ 

عملکردی که در حوزه آموزش عالی کشور اتفاق افتاده یکی از وجهه های بسیار درخشان انقلاب است. با توجه به اینکه  سهم بودجه آموزش عالی از تولید ناخالص ملی خیلی زیاد نیست اما بازده همین بودجه خیلی کم، خیلی زیاد است.

- عملکردی که در حوزه آموزش عالی کشور اتفاق افتاده یکی از وجهه های بسیار درخشان انقلاب است. با توجه به اینکه  سهم بودجه آموزش عالی از تولید ناخالص ملی خیلی زیاد نیست اما بازده همین بودجه خیلی کم، خیلی زیاد است. در این سه دهه در حوزه آموزش عالی از همان ظرفیتی هم که در اختیار بود، خوب استفاده شد. در اغلب وزارتخانه ها اتاقهای بزرگ برای یک نفر هزینه می شود، در حالی که دانشگاهیان در کلاسهای فشرده و دائم با انگیزه بالا تلاش می کردند. الآن هم همین طور است. بنده مدیر گروه هستم اما از اتاقم سه نفر دیگر نیز استفاده می کنند، این یعنی همان استفاده از تمام ظرفیت موجود.

شعار اعتماد به نفسی که امام مطرح کردند خیلی خوب در بخش آموزش عالی جا افتاده است.

امروز بسیاری از ایرانی های مقیم خارج کشور جزو متخصصین هستند، اغلب آنها در ایران درس خوانده و سپس رفته اند. این طور نیست که بگوییم که چون رفته اند خارج پس چیز یاد گرفته اند. بنابراین دانشگاههای ما بنیه ای دارند که وقتی بچه های ما از این دانشگاهها لیسانس و فوق لیسانس می گیرند، هر کجای دنیا آنها را می پذیرند. بنابراین نباید این قدر توی سر خودمان بزنیم بلکه باید اعتماد به نفسی که این دانشگاه به دست آورده را برای ساختن و بارور کردن استعداد خودش بالا ببریم.

*قبل از اینکه خدمت حضرتعالی برسم یکی از دوستان گفت از "دکتر حبیبی" سوال کن چرا دوره دکتری اقتصاد نفت در دانشگاه علامه طباطبایی راه اندازی نشد.   

- در زمینه نفت … ، البته گلایه ام را به آقای خاتمی رئیس جمهور وقت زمانی که در دانشگاه علامه طباطبایی بودم مطرح کردم زیرا کشوری که 100 سال است نفت دارد و اصلا اقتصادمان بر پایه نفت است، هنوز دوره دکتری اقتصاد نفت در دانشگاههایش راه اندازی نشده، البته قصد داشتم دوره دکتری اقتصاد نفت را در دانشگاه علامه طباطبایی راه اندازی کنیم اما آخرش هم نشد.

*چرا نشد؟

- حال، دیگر خیلی مسائل داشت که نشد. به هر حال نشد دیگر!

*کدام دولت پس از انقلاب اسلامی به دانشگاه بیشتر اهمیت دادند؟

- به تناسب هر کدام یک جور. به نظرم دولت آقای مهندس موسوی با وجود جنگ و فقر و … باز هم خیلی اهمیت داد. من در تربیت مدرس می دیدم که ایشان چقدر مایه می گذاشت و زحمت می کشید. دانشگاهها خیلی لنگی داشتند. هر طور که بود به دانشگاهها می رسید. به نسبت فکر می کنم زمان مهندس موسوی بهتر بود. البته بعدها خیلی به دانشگاهها رسیدگی شد اما نسبتش مهم است زیرا بعدها نیروهایمان بیشتر و دولت پولدارتر شد و رفاه بیشتری به دست آمد اما به نسبت مهندس موسوی در آن فضا خیلی توجه کرد.

*گفته می شود با روی کار آمدن دولت آقای خاتمی در سال 76 طولی نکشید که روسای دانشگاههای کشور تغییر کردند. برخی این تغییر روسای دانشگاهها در آن سالها را برآمده از یک برخورد سیاسی با دانشگاه می دانند. نظر شما چیست؟

- سیاسی، نمی دانم! ولی تغییر صورت گفت. البته به نظر می رسید که همان موقع بر اساس جداولی که تهیه شده بود روسای دانشگاههایی که زمان آقای خاتمی بودند در مجموع از نظر سوابق اجرایی و تحصیل نسبت به به قبلی هایشان خیلی ارجحیت داشتند اما اسم این تغییر روسای دانشگاهها را نمی توان برخورد سیاسی گذاشت. در واقع این تغییرات برآمده از یک فضای فرهنگی بود که خود دانشگاهها چنین توقعی را داشتند. جدالها بود که تغییرات رخ داد. خود بنده را که می خواستند برای مسئولیت به دانشگاه علامه طباطبایی بفرستند، جدالها بود که حتما رئیس اش را عوض کنند با اینکه دکتر معین خیلی با رئیس قبلی دوست بود و اصلا هم نمی خواست تغییر کند. به هر حال یک سری توقعات اجتماعی موجب این تغییرها شد، با این حال عده ای از روسای قبلی نیز ماندند.

*دکتر معین سالها وزیر علوم بود و پزشک بود. دکتر فرهادی نیز که وزیر علوم بود پزشک بود. دکتر هاشمی گلپایگانی نیز نگاه مهندسی داشتند و وزیر علوم بودند. انتصاب مهندسان و پزشکان در سمت وزیر علوم یا به عبارتی نادیده انگاشته شدن اندیشه ورزان علوم انسانی در انتصاب به سمت مدیریت ستادی آموزش عالی کشور ناشی از طرز فکر خاصی بود؟   

- اصلا کلا اداره کشور دست یک تیپ های مهندسی بود. هنوز هم که هنوز است اداره کشور دست علوم انسانی ها نیست.  ما بحث مان این است که اکثریت قاطع اداره کشور در دست مهندسین است. نمی توانم بگویم انتخاب مهندسان و پزشکان به عنوان وزیر علوم یک امر اتفاقی بوده اما خوب اینها در انقلاب آدمهای سرشناسی بودند و در این مسائل هم کار کرده بودند و آمدند در این فضاها. ولی آن دید کلی بود یعنی تصور این بود که مهندسان یا پزشکان بهتر مدیریت می کنند و کمتر به علوم انسانی گرایش وجود داشت.

*الزامات آزادیهای علمی در دانشگاه چیست؟ میزان توفیقاتمان در سه دهه اخیر در این زمینه را چگونه ارزیابی می کنید؟

- استادان بخصوص در حوزه علوم انسانی باید آزادی عمل داشته باشد. استاد و دانشجو باید بتواند در دانشگاه حرفش را بزند نه اینکه فوری یک مارک آمریکایی و جاسوس به آنها بچسبانیم. اگر اینطور شود که این استاد یا دانشجو دیگر لال می شود و وقتی هم که لال شد دیگر نظریه از او در نمی آید. برای ساخت نظریه باید به آزادی فکری در دانشگاهها بها دهیم نه اینکه تا چهار تا دانشجو یک حرفی می زنند فوری بازداشت و تعلیق شوند و دیگر اجازه درس خواندن پیدا نکنند، خوب این روش عاقبت خوبی ندارد.

وقتی آقای مطهری می گویند "حال که انقلاب کرده ایم، می گوییم در دانشکده الهیات که مذهبی است یک مارکسیست معتقد مسلط هم می تواند بیاید و کرسی درس بگذارد" این نشانه اعتماد به پایه های محکم نظام است.

بگذاریم در دانشگاه انتقاد کنند تا دو نفر هم جواب حسابش دهند و سه نفر دیگر هم بحث دیگر مطرح کنند تا از درون این سوال و جوابها بالاخره یک مطلبی بیرون آید. وقتی آقای مطهری می گویند "حال که انقلاب کرده ایم، می گوییم در دانشکده الهیات که مذهبی است یک مارکسیست معتقد مسلط هم می تواند بیاید و کرسی درس بگذارد" این نشانه اعتماد به پایه های محکم نظام است.

 

دکتر حبیبی در پایان این مصاحبه مشروح گلایه ای را هم مطرح کرد:    

- وقتی برنامه اول توسعه در اواخر دولت مهندس موسوی نوشته شد هیچ کس درست نمی توانست آمار ارائه دهد که چقدر بودجه پژوهشی داریم. بالاخره گفتند لااقل 5/0 درصد بودجه ناخالص ملی را به تحقیقات اختصاص دهیم اما این سهم محقق نشد. در برنامه دوم توسعه سهم پژوهش از بودجه ناخالص ملی به یک درصد رسید اما خیلی پائین تر از 5/0 درصد محقق شد. در برنامه سوم مقرر شد سهم پژوهش  5/1 درصد و در برنامه چهارم به 2 درصد برسد اما آمارها گواهی می دهند که فقط حدود 5/0 درصد تحقق پیدا کرده است.

به هر حال گلایه داریم که از اول انقلاب تا کنون برای بخش پژوهش همیشه کم گذاشتند و اگر هم کاری انجام می شود با زور و تلاش و زحمت استادان و محققان اتفاق می افتد. هر کجا که دولت کم می آورد، بودجه های پژوهش را می برد جاهای دیگر خرج می کند یا در بخش عمرانی هزینه می کند، در صورتی که دانشگاه را باید مثل یک مغز تلقی کنیم.

کد خبر 822248

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha